معنی فارسی untwists

B2

عملی که در آن چیزی که به هم پیچیده شده، به آرامی و دقیق باز می‌شود.

To separate or loosen something that is twisted, usually with careful handling.

verb
معنی(verb):

To remove a twist from.

معنی(verb):

To become untwisted.

example
معنی(example):

او با احتیاط سیم‌ها را باز می‌کند تا لامپ را تعمیر کند.

مثال:

He carefully untwists the wires to fix the lamp.

معنی(example):

مهم است که کابل‌ها را قبل از اتصال دستگاه باز کنید.

مثال:

It is important to untwists the cables before connecting the device.

معنی فارسی کلمه untwists

: معنی untwists به فارسی

عملی که در آن چیزی که به هم پیچیده شده، به آرامی و دقیق باز می‌شود.