معنی فارسی unusable
B1غیرقابل استفاده، به معنای چیزی که نمیتوان از آن بهره برد یا کارایی ندارد.
Not able to be used.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Not usable.
مثال:
The toilet was unusable because it was blocked.
example
معنی(example):
این تجهیزات بدون برق غیرقابل استفاده است.
مثال:
This equipment is unusable without power.
معنی(example):
نرمافزار قدیمی پس از بهروزرسانی غیرقابل استفاده شد.
مثال:
The old software became unusable after the update.
معنی فارسی کلمه unusable
:
غیرقابل استفاده، به معنای چیزی که نمیتوان از آن بهره برد یا کارایی ندارد.