معنی فارسی unutilised

B1

به معنای استفاده نشدن یا بلااستفاده ماندن، معمولاً به امکانات یا منابع اشاره دارد.

Describing something that has not been used or has not served a purpose.

adjective
معنی(adjective):

Not utilized; unused.

example
معنی(example):

این فضا در ساختمان سال‌ها بلااستفاده مانده بود.

مثال:

The space in the building was unutilised for years.

معنی(example):

باید یک هدف برای تمام منابع بلااستفاده پیدا کنیم.

مثال:

We should find a purpose for all the unutilised resources.

معنی فارسی کلمه unutilised

: معنی unutilised به فارسی

به معنای استفاده نشدن یا بلااستفاده ماندن، معمولاً به امکانات یا منابع اشاره دارد.