معنی فارسی up to mud

B1

وضعیتی که در آن کارها به هم ریخته یا نامطلوب شده‌اند.

In a messy or problematic state, often referring to a situation that has gone wrong.

example
معنی(example):

پروژه به گل و لای افتاده بود و ما مجبور شدیم آن را تمیز کنیم.

مثال:

The project was up to mud, and we had to clean it up.

معنی(example):

برنامه‌های ما برای پیک‌نیک به خاطر باران به گل و لای افتاده است.

مثال:

Our plans for the picnic are up to mud due to the rain.

معنی فارسی کلمه up to mud

: معنی up to mud به فارسی

وضعیتی که در آن کارها به هم ریخته یا نامطلوب شده‌اند.