معنی فارسی upbraid
B2 /ˌʌpˈbɹeɪd/عمل سرزنش کردن کسی به خاطر کارهایشان یا اشتباهاتشان.
To scold or criticize someone for their actions or mistakes.
- VERB
example
معنی(example):
شما نباید به خاطر انتخابهایشان دوستانتان را سرزنش کنید.
مثال:
You should not upbraid your friends for their choices.
معنی(example):
او از سرزنش کردن تیمش امتناع کرد و به جای آن تصمیم گرفت آنها را تشویق کند.
مثال:
He refused to upbraid his team, choosing instead to encourage them.
معنی فارسی کلمه upbraid
:
عمل سرزنش کردن کسی به خاطر کارهایشان یا اشتباهاتشان.