معنی فارسی upwarped

B1

حالت یا ویژگی‌ای که به دلیل نیروهای زمین‌شناسی زمین به سمت بالا جابه‌جا شده است.

Describes geological features that have been raised or bent upwards due to tectonic activity.

example
معنی(example):

چشم‌انداز به‌خاطر نیروهای تکتونیکی در طی میلیون‌ها سال بالا رفته است.

مثال:

The landscape was upwarped by tectonic forces over millions of years.

معنی(example):

پس از زمین‌لرزه، چندین ناحیه به نظر می‌رسید که بالا رفته‌اند.

مثال:

After the earthquake, several areas appeared to be upwarped.

معنی فارسی کلمه upwarped

: معنی upwarped به فارسی

حالت یا ویژگی‌ای که به دلیل نیروهای زمین‌شناسی زمین به سمت بالا جابه‌جا شده است.