معنی فارسی vasectomise

B2

قطع تولید اسپرم از طریق جراحی.

To perform a vasectomy.

verb
معنی(verb):

To perform a vasectomy

example
معنی(example):

او پس از داشتن سه فرزند تصمیم به وازکتومی گرفت.

مثال:

He decided to vasectomise after having three children.

معنی(example):

بسیاری از مردان برای برنامه‌ریزی خانواده تصمیم به وازکتومی می‌گیرند.

مثال:

Many men choose to vasectomise for family planning.

معنی فارسی کلمه vasectomise

: معنی vasectomise به فارسی

قطع تولید اسپرم از طریق جراحی.