معنی فارسی venous
B2 /ˈviː.nəs/مرتبط با وریدها؛ به سیستم رگ‌های خونی که خون را به قلب برمی‌گرداند اشاره دارد.
Relating to veins; concerning the blood vessels that carry blood toward the heart.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Of or pertaining to veins.
مثال:
Her venous circulation was poor, leading to varicose veins.
معنی(adjective):
Possessing veins.
مثال:
It was a sample of venous tissue.
معنی(adjective):
Having numerous veins.
مثال:
The tree has highly serrated and venous leaves.
example
معنی(example):
پزشک سیستم وریدی بدن را توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the venous system in the body.
معنی(example):
خون وریدی به قلب باز می‌گردد.
مثال:
Venous blood returns to the heart.
معنی فارسی کلمه venous
:
مرتبط با وریدها؛ به سیستم رگ‌های خونی که خون را به قلب برمی‌گرداند اشاره دارد.
