معنی فارسی victimised
B2قربانی شدن، به معنای آنکه شخصی در نتیجه رفتار ناعادلانه یا آسیبزا، به وضعیت قربانی میرسد.
To be made into a victim; subjected to harm or injustice.
- verb
verb
معنی(verb):
To make someone a victim or sacrifice.
معنی(verb):
To punish someone unjustly.
معنی(verb):
To swindle or defraud someone.
example
معنی(example):
او به خاطر رفتار ناعادلانه در محل کارش احساس قربانی بودن کرد.
مثال:
She felt victimised by the unfair treatment at work.
معنی(example):
گروه قربانیشده برای ناحقیهایی که متحمل شده بودند عدالت خواستند.
مثال:
The victimised group sought justice for the wrongs they suffered.
معنی فارسی کلمه victimised
:
قربانی شدن، به معنای آنکه شخصی در نتیجه رفتار ناعادلانه یا آسیبزا، به وضعیت قربانی میرسد.