معنی فارسی visages
B2چهرهها یا ظواهر افراد که میتواند احساسات و شخصیت آنها را نشان دهد.
The appearances, faces, or countenances of individuals.
- noun
noun
معنی(noun):
Countenance; appearance; one's face.
example
معنی(example):
هنرمند چهرههای مردم را در پرترههای خود به تصویر میکشد.
مثال:
The artist captures the visages of people in his portraits.
معنی(example):
چهرههای مختلف میتوانند طیف وسیعی از احساسات را منتقل کنند.
مثال:
Different visages can convey a wide range of emotions.
معنی فارسی کلمه visages
:
چهرهها یا ظواهر افراد که میتواند احساسات و شخصیت آنها را نشان دهد.