معنی فارسی visas
B1مجوزی رسمی که به افراد اجازه میدهد به کشور دیگر سفر کنند و در آنجا اقامت داشته باشند.
Official permission issued by a country's government allowing a foreigner to enter, remain within, or leave that country.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A permit to enter and leave a country, normally issued by the authorities of the country to be visited.
verb
معنی(verb):
To endorse (a passport, etc.).
example
معنی(example):
بسیاری از کشورها برای سفرهای بینالمللی نیاز به ویزا دارند.
مثال:
Many countries require visas for international travel.
معنی(example):
دریافت ویزا ممکن است زمانبر باشد و به مدارک نیاز داشته باشد.
مثال:
Obtaining a visa can take time and require documentation.
معنی فارسی کلمه visas
:
مجوزی رسمی که به افراد اجازه میدهد به کشور دیگر سفر کنند و در آنجا اقامت داشته باشند.