معنی فارسی wal.
B1wal. میتواند به شکل مختصر یا غیررسمی از 'walk' باشد که به معنی پیادهروی است.
A colloquial or abbreviated form of 'walk', referring to the act of walking.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت قبل از رفتن به خانه wal. کند.
مثال:
He decided to wal. before heading home.
معنی(example):
آنها برنامهریزی کردند که بعد از شام wal. کنند.
مثال:
They planned to wal. after dinner.
معنی فارسی کلمه wal.
:
wal. میتواند به شکل مختصر یا غیررسمی از 'walk' باشد که به معنی پیادهروی است.