معنی فارسی wandering jew
B1یهودی سرگردان، یک شخصیت افسانهای که طبق روایتها بهدلیل اهانت به عیسی نمیتواند بمیرد و همیشه در حال سفر و سرگردانی است.
A mythical figure condemned to wander the earth for eternity.
- OTHER
example
معنی(example):
یهودی سرگردان یک شخصیت افسانهای است که نمیتواند بمیرد.
مثال:
The wandering Jew is a legendary figure who cannot die.
معنی(example):
داستان یهودی سرگردان قرنها گفته شده است.
مثال:
The story of the wandering Jew has been told for centuries.
معنی فارسی کلمه wandering jew
:
یهودی سرگردان، یک شخصیت افسانهای که طبق روایتها بهدلیل اهانت به عیسی نمیتواند بمیرد و همیشه در حال سفر و سرگردانی است.