معنی فارسی warily

B1

با احتیاط، به شکلی که احتیاط و مراقبت نشان داده شود.

In a cautious or watchful manner.

adverb
معنی(adverb):

In a wary manner:

example
معنی(example):

او با احتیاط به سمت سگ نزدیک شد و نمی‌خواست نیش بخورد.

مثال:

She approached the dog warily, not wanting to get bitten.

معنی(example):

او با احتیاط وارد اتاق تاریک شد.

مثال:

He warily stepped into the dark room.

معنی فارسی کلمه warily

: معنی warily به فارسی

با احتیاط، به شکلی که احتیاط و مراقبت نشان داده شود.