معنی فارسی waring

B1 /ˈwɛɹɪŋ/

هشدار دادن، به کسی در مورد خطر یا مشکل اشاره کردن.

To give a caution or advice to prevent harm.

verb
معنی(verb):

To be ware or mindful of something.

معنی(verb):

To protect or guard (especially oneself); to be on guard, be wary.

مثال:

Ware thee.

معنی(verb):

To wear, or veer.

example
معنی(example):

او در حال یادگیری نحوه ایمن ماندن بود.

مثال:

He was waring how to keep safe.

معنی(example):

هشدار می‌تواند از وقوع حوادث جلوگیری کند.

مثال:

Waring can prevent accidents from happening.

معنی فارسی کلمه waring

: معنی waring به فارسی

هشدار دادن، به کسی در مورد خطر یا مشکل اشاره کردن.