معنی فارسی warm to

B1

به کسی یا چیزی علاقه‌مند شدن و احساس مثبت پیدا کردن نسبت به آن، به تدریج و به آرامی.

To begin to like someone or something, usually after a cautious start.

example
معنی(example):

او شروع کرد به این فکر که به تیم ملحق شود.

مثال:

He began to warm to the idea of joining the team.

معنی(example):

او ابتدا او را دوست نداشت اما در نهایت شروع به دوست داشتن او کرد.

مثال:

She didn't like him at first but eventually began to warm to him.

معنی فارسی کلمه warm to

: معنی warm to به فارسی

به کسی یا چیزی علاقه‌مند شدن و احساس مثبت پیدا کردن نسبت به آن، به تدریج و به آرامی.