معنی فارسی warrantless

B2 /ˈwɒɹəntləs/

بدون حکم، به حالتی اشاره دارد که در آن مقامات قانونی بدون داشتن حکم رسمی قانونی اقدام به بازرسی یا دستگیری می‌کنند.

Done without a warrant, especially in a legal context concerning searches or arrests.

adjective
معنی(adjective):

(of a search, arrest, or the like) Performed without a warrant.

example
معنی(example):

پلیس دستگیری بدون حکم مظنون را انجام داد.

مثال:

The police made a warrantless arrest of the suspect.

معنی(example):

جستجوی بدون حکم گاهی می‌تواند جنجالی باشد.

مثال:

Warrantless searches can sometimes be controversial.

معنی فارسی کلمه warrantless

: معنی warrantless به فارسی

بدون حکم، به حالتی اشاره دارد که در آن مقامات قانونی بدون داشتن حکم رسمی قانونی اقدام به بازرسی یا دستگیری می‌کنند.