معنی فارسی wartime
B1زمانی که جنگ در حال وقوع است، دورهای که در آن درگیریهای نظامی رخ میدهد.
A period during which a war is being fought.
- noun
noun
معنی(noun):
A period during which a war is in progress in a particular place.
example
معنی(example):
بسیاری از کشورها در زمان جنگ تحت تأثیر قرار گرفتند.
مثال:
Many countries were affected during wartime.
معنی(example):
زمان جنگ میتواند بهترین و بدترین ویژگیهای مردم را به نمایش بگذارد.
مثال:
Wartime can bring out both the best and worst in people.
معنی فارسی کلمه wartime
:
زمانی که جنگ در حال وقوع است، دورهای که در آن درگیریهای نظامی رخ میدهد.