معنی فارسی waylay
B2 /ˈweɪleɪ/به معنی حمله یا متوقف کردن یک شخص یا گروه به طور ناگهانی و غیرمنتظره.
To stop or attack someone unexpectedly while they are traveling.
- verb
verb
معنی(verb):
To lie in wait for and attack from ambush.
معنی(verb):
To accost or intercept unexpectedly.
example
معنی(example):
آنها برنامه‌ریزی کردند تا مسافران را در جاده متوقف کنند.
مثال:
They planned to waylay the travelers on the road.
معنی(example):
او از کسانی که ممکن بود در تاریکی او را متوقف کنند احتیاط می‌کرد.
مثال:
He was wary of those who might waylay him in the dark.
معنی فارسی کلمه waylay
:
به معنی حمله یا متوقف کردن یک شخص یا گروه به طور ناگهانی و غیرمنتظره.
