معنی فارسی weirded

B1

weirded به حالتی اشاره دارد که در آن شخص به خاطر یک تجربه عجیب یا ناهنجار احساس ناراحتی یا عدم راحتی می‌کند.

To feel uneasy or disturbed due to strange or unexpected experiences.

verb
معنی(verb):

To destine; doom; change by witchcraft or sorcery.

معنی(verb):

To warn solemnly; adjure.

example
معنی(example):

او بعد از تماشای فیلم ترسناک به تنهایی احساس weirded کرد.

مثال:

She felt weirded after watching the horror movie alone.

معنی(example):

خبر غیرمنتظره او را کاملاً weirded کرد.

مثال:

The unexpected news weirded him out completely.

معنی فارسی کلمه weirded

: معنی weirded به فارسی

weirded به حالتی اشاره دارد که در آن شخص به خاطر یک تجربه عجیب یا ناهنجار احساس ناراحتی یا عدم راحتی می‌کند.