معنی فارسی weirding

B1

weirding به فرایند یا حالت تجربی اشاره دارد که در آن یک شخص با مسائلی عجیب یا غیرقابل درک روبرو می‌شود.

The process of becoming strange or experiencing odd phenomena.

verb
معنی(verb):

To destine; doom; change by witchcraft or sorcery.

معنی(verb):

To warn solemnly; adjure.

example
معنی(example):

weirding می‌تواند زمانی رخ دهد که با چیزی ناآشنا برخورد کنید.

مثال:

Weirding can happen when you encounter something unfamiliar.

معنی(example):

تجربه weirding او در خانه تسخیرشده تأثیر زیادی بر جای گذاشت.

مثال:

His weirding experience at the haunted house left a lasting impression.

معنی فارسی کلمه weirding

: معنی weirding به فارسی

weirding به فرایند یا حالت تجربی اشاره دارد که در آن یک شخص با مسائلی عجیب یا غیرقابل درک روبرو می‌شود.