معنی فارسی westernising

B2

عملی که در نتیجه آن فرهنگ‌ها یا شیوه‌های زندگی به سمت مدل‌های غربی سوق پیدا می‌کنند.

The process of making something conform to Western culture.

verb
معنی(verb):

To make something western in character.

example
معنی(example):

آنها در حال غربی کردن سیستم آموزشی برای هماهنگی با استانداردهای جهانی هستند.

مثال:

They are westernising the education system to align with global standards.

معنی(example):

غربی کردن شیوه‌ها در بخش کسب‌وکار منجر به افزایش رشد اقتصادی شده است.

مثال:

Westernising practices in the business sector has led to increased economic growth.

معنی فارسی کلمه westernising

: معنی westernising به فارسی

عملی که در نتیجه آن فرهنگ‌ها یا شیوه‌های زندگی به سمت مدل‌های غربی سوق پیدا می‌کنند.