معنی فارسی whip-

B1

به معنای آماده‌کردن سریع و ناگهانی چیزی، معمولاً غذا.

To prepare something quickly or with great energy.

example
معنی(example):

برای آماده کردن سریع یک وعده، با دستورهای آسان شروع کنید.

مثال:

To whip-up a meal quickly, start with easy recipes.

معنی(example):

او می‌تواند در کمترین زمان یک کیک درست کند.

مثال:

He can whip-up a cake in no time.

معنی فارسی کلمه whip-

: معنی whip- به فارسی

به معنای آماده‌کردن سریع و ناگهانی چیزی، معمولاً غذا.