معنی فارسی whipstock
B2بخشی از شلاق که به کاربر کمک میکند تا کنترل بیشتری بر روی آن داشته باشد.
The handle part of a whip, aiding in maneuverability.
- noun
noun
معنی(noun):
The stock (rigid handle) of a whip.
example
معنی(example):
چوب whipstock به کنترل حرکت شلاق کمک میکند.
مثال:
The whipstock helps control the motion of the whip.
معنی(example):
در رودئوها، یک چوب whipstock خوب بسیار مهم است.
مثال:
In rodeos, a good whipstock is very important.
معنی فارسی کلمه whipstock
:
بخشی از شلاق که به کاربر کمک میکند تا کنترل بیشتری بر روی آن داشته باشد.