معنی فارسی wholetime

B1

شغل یا فعالیتی که به‌طور کامل زمان کاری یک فرد را اشغال کند.

Referring to employment that occupies the entirety of one's working hours.

adjective
معنی(adjective):

Full-time

example
معنی(example):

او به‌طور تمام‌وقت در مدرسه محلی کار می‌کند.

مثال:

She works wholetime at the local school.

معنی(example):

یک شغل تمام‌وقت معمولاً درآمد ثابتی را ارائه می‌دهد.

مثال:

A wholetime job usually offers a steady income.

معنی فارسی کلمه wholetime

: معنی wholetime به فارسی

شغل یا فعالیتی که به‌طور کامل زمان کاری یک فرد را اشغال کند.