معنی فارسی winkling

B1

Winkling به معنای استخراج یا بیرون کشیدن چیزی به آرامی یا به روش غیرمستقیم است.

The act of revealing or extracting information, often subtly.

verb
معنی(verb):

To extract.

example
معنی(example):

او در حال استخراج جزئیات از گزارش بود.

مثال:

She was winkling out the details from the report.

معنی(example):

Winkling همچنین می‌تواند به معنای انجام حرکتی با چشم باشد.

مثال:

Winkling can also refer to making a gesture with the eye.

معنی فارسی کلمه winkling

: معنی winkling به فارسی

Winkling به معنای استخراج یا بیرون کشیدن چیزی به آرامی یا به روش غیرمستقیم است.