معنی فارسی witching
B1ساعت جادو به ساعتی اشاره دارد که در آن جادوگری و فعالیتهای جادویی پررنگتر است و اغلب در داستانها و افسانهها دیده میشود.
The time, especially midnight, when supernatural events are said to occur.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To practise witchcraft.
معنی(verb):
To bewitch.
معنی(verb):
To dowse for water.
adjective
معنی(adjective):
Bewitching; enchanting
example
معنی(example):
ساعت جادو زمانی است که گفته میشود جادو قویترین است.
مثال:
The witching hour is said to be the time when magic is most powerful.
معنی(example):
او هنگام ورود به جنگل افسون شده حسی جادویی را احساس کرد.
مثال:
She felt a witching sensation as she entered the enchanted forest.
معنی فارسی کلمه witching
:
ساعت جادو به ساعتی اشاره دارد که در آن جادوگری و فعالیتهای جادویی پررنگتر است و اغلب در داستانها و افسانهها دیده میشود.