معنی فارسی without fail

B1

بدون هیچ گونه نقص یا اشتباهی، به طور مداوم و بدون استثنا.

Without missing or failing to do something.

example
معنی(example):

او همه تکالیفش را بدون نقص انجام می‌دهد.

مثال:

She completes all her assignments without fail.

معنی(example):

او بدون استثنا در هر جلسه شرکت می‌کند.

مثال:

He attends every meeting without fail.

معنی فارسی کلمه without fail

: معنی without fail به فارسی

بدون هیچ گونه نقص یا اشتباهی، به طور مداوم و بدون استثنا.