معنی فارسی wobbly

B1

لرزان به حالتی اطلاق می‌شود که چیزی به طور غیر ثابت و نامنظم حرکت می‌کند یا تعادل خود را از دست می‌دهد.

Unsteady or shaky; likely to fall or collapse.

noun
معنی(noun):

A member of the Industrial Workers of the World, a militant, radical labor union.

معنی(noun):

A wobbler; a fit of rage.

adjective
معنی(adjective):

Unsteady and tending to wobble.

example
معنی(example):

برج بعد از زلزله کمی لرزان به نظر می‌رسد.

مثال:

The tower looks a bit wobbly after the earthquake.

معنی(example):

پاهای او بعد از دویدن در ماراتن لرزان احساس می‌کرد.

مثال:

His legs felt wobbly after running the marathon.

معنی فارسی کلمه wobbly

: معنی wobbly به فارسی

لرزان به حالتی اطلاق می‌شود که چیزی به طور غیر ثابت و نامنظم حرکت می‌کند یا تعادل خود را از دست می‌دهد.