معنی فارسی wonk

B2

وونک، فردی که در زمینه‌ای خاص به‌ویژه مشاغل و حوزه‌های سیاسی، اقتصادی یا علمی، تخصص و علاقه‌ی زیادی دارد.

A person who is highly knowledgeable or enthusiastic about a specific subject, especially in politics or policy.

noun
معنی(noun):

An overly studious person, particularly student.

معنی(noun):

(by extension) A policy wonk or other intellectual expert.

example
معنی(example):

او در زمینه فناوری به شدت وونک است.

مثال:

He is such a wonk when it comes to technology.

معنی(example):

به عنوان یک وونک سیاست، او ساعت‌ها را صرف تحلیل قوانین جدید می‌کند.

مثال:

As a policy wonk, she spends hours analyzing new laws.

معنی فارسی کلمه wonk

: معنی wonk به فارسی

وونک، فردی که در زمینه‌ای خاص به‌ویژه مشاغل و حوزه‌های سیاسی، اقتصادی یا علمی، تخصص و علاقه‌ی زیادی دارد.