معنی فارسی woodenness
B2چوبی بودن به حالتی اشاره دارد که در آن احساسات و احساسات به شکل نامطلوبی بیرون نمیآیند.
The quality of lacking emotion or spontaneity.
- noun
noun
معنی(noun):
The state of being wooden (often in a figurative sense).
example
معنی(example):
چوبی بودن سخنرانی او باعث شد که درگیری سخت شود.
مثال:
The woodenness of his speech made it hard to engage.
معنی(example):
یک نوع چوبی بودن در تعاملات آنها وجود داشت.
مثال:
There was a certain woodenness to their interactions.
معنی فارسی کلمه woodenness
:
چوبی بودن به حالتی اشاره دارد که در آن احساسات و احساسات به شکل نامطلوبی بیرون نمیآیند.