معنی فارسی wordless

B1

بدون کلمه یا گفتار، معمولاً به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن هیچ گفتگویی وجود ندارد.

Lacking words; expressed without speech.

adjective
معنی(adjective):

Conveyed without the use of words; unspoken or unsaid.

معنی(adjective):

Unable or unwilling to speak; dumb, silent or inarticulate.

example
معنی(example):

این شعر بی‌کلمه بود، اما احساسات عمیقی را منتقل کرد.

مثال:

The poem was wordless, yet it conveyed deep emotions.

معنی(example):

او فکرهایش را به صورت بی‌کلمه منتقل کرد.

مثال:

She communicated her thoughts in a wordless manner.

معنی فارسی کلمه wordless

: معنی wordless به فارسی

بدون کلمه یا گفتار، معمولاً به حالت یا وضعیتی اشاره دارد که در آن هیچ گفتگویی وجود ندارد.