معنی فارسی word of command
B1فرمانی که به وضوح بیان میشود و نیاز به عمل فوری دارد.
A direction given verbally, requiring an immediate response.
- NOUN
example
معنی(example):
سرباز بلافاصله به فرمان سخن پاسخ داد.
مثال:
The soldier responded to the word of command immediately.
معنی(example):
در آموزش، یاد گرفتیم که به فرمان سخن گوش کنیم.
مثال:
In training, we learned to follow the word of command.
معنی فارسی کلمه word of command
:
فرمانی که به وضوح بیان میشود و نیاز به عمل فوری دارد.