معنی فارسی wrinklie

B1

به‌طور غیررسمی به افراد مسن اشاره دارد.

An informal term for an older person, often used affectionately.

example
معنی(example):

سال‌خورده‌ای که در عکس است از روز آفتابی لذت می‌برد.

مثال:

The wrinklie in the photo was enjoying the sunny day.

معنی(example):

مادربزرگم یک سال‌خورده است، اما او پر از زندگی است.

مثال:

My grandma is a wrinklie, but she is full of life.

معنی فارسی کلمه wrinklie

: معنی wrinklie به فارسی

به‌طور غیررسمی به افراد مسن اشاره دارد.