معنی فارسی wrinkliest

B1

چروک‌ترین، وصف چیزی که بیشترین چین و چروک را در مقایسه با دیگران دارد.

Describing something that has the most wrinkles of all in a comparison.

adjective
معنی(adjective):

Having wrinkles.

example
معنی(example):

چروک‌ترین سگی که در مسابقه شرکت کرده بود، جایزه اول را برنده شد.

مثال:

The wrinkliest dog in the competition won first prize.

معنی(example):

در میان شرکت‌کنندگان، چروک‌ترین پوست خاص‌ترین شخصیت را داشت.

مثال:

Among the contestants, the wrinkliest skin had the most character.

معنی فارسی کلمه wrinkliest

: معنی wrinkliest به فارسی

چروک‌ترین، وصف چیزی که بیشترین چین و چروک را در مقایسه با دیگران دارد.