معنی فارسی yirred

B1

یر کردن، نشان‌دادن رضایت یا خوشحالی به صورت صدا.

To emit a sound of contentment or joy.

example
معنی(example):

او به آرامی یر کرد وقتی به موسیقی گوش می‌داد.

مثال:

She yirred softly as she listened to the music.

معنی(example):

او با شنیدن اخبار خوب به شادی یر کرد.

مثال:

He yirred happily when he heard the good news.

معنی فارسی کلمه yirred

: معنی yirred به فارسی

یر کردن، نشان‌دادن رضایت یا خوشحالی به صورت صدا.