معنی فارسی yokeage
B1عمل یا فرآیند یوکگذاری، اتصال دو یا چند مورد برای کار کردن به طور مشترک.
The act or process of yoking; the arrangement or condition of being yoked.
- NOUN
example
معنی(example):
یُوکگیری اسبها کار شخم زدن زمین را آسانتر کرد.
مثال:
The yokeage of the horses made it easier to plow the field.
معنی(example):
یُوکگیری مناسب اطمینان میدهد که حیوانات به خوبی با هم کار میکنند.
مثال:
Proper yokeage ensures the animals work well together.
معنی فارسی کلمه yokeage
:
عمل یا فرآیند یوکگذاری، اتصال دو یا چند مورد برای کار کردن به طور مشترک.