معنی فارسی -infested
B1به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مکان یا شیء به شدت با موجودات یا مشکلات خاصی پر شده باشد.
Describing a situation where something is overwhelmed or severely affected by pests or issues.
- OTHER
example
معنی(example):
خانه با آفتها -infested بود که آن را غیرقابل سکونت کرده بود.
مثال:
The house was -infested with pests, making it unlivable.
معنی(example):
باغ پس از باران شدید با علفهای هرز -infested شد.
مثال:
The garden became -infested with weeds after the heavy rain.
معنی فارسی کلمه -infested
:
به وضعیتی اشاره دارد که در آن یک مکان یا شیء به شدت با موجودات یا مشکلات خاصی پر شده باشد.