معنی فارسی infesting
B1آلوده کردن، نشستن و فراوان شدن در یک مکان، به ویژه در مورد آفات.
To invade or occupy a place in large numbers, often in a harmful way.
- verb
verb
معنی(verb):
To inhabit a place in unpleasantly large numbers; to plague, harass.
مثال:
Insects are infesting my basement!
معنی(verb):
(of a parasite) To invade a host plant or animal.
example
معنی(example):
کلونی در حال آلودگی باغچه است.
مثال:
The colony is infesting the garden.
معنی(example):
این آفت‌ها در حال آلودگی خانه ما هستند.
مثال:
These pests are infesting our home.
معنی فارسی کلمه infesting
:
آلوده کردن، نشستن و فراوان شدن در یک مکان، به ویژه در مورد آفات.
