معنی فارسی a head start
B1به معنای داشتن یک مزیت یا شروع بهتر نسبت به دیگران در یک رقابت یا موقعیت.
An advantage given to someone at the beginning of an activity or competition.
- IDIOM
example
معنی(example):
او با تمرین زودهنگام در مسابقه یک برتری ابتدایی گرفت.
مثال:
He got a head start in the race by training early.
معنی(example):
داشتن یک برتری ابتدایی در یادگیری به دانشآموزان مزیت میدهد.
مثال:
Having a head start in learning gives students an advantage.
معنی فارسی کلمه a head start
:
به معنای داشتن یک مزیت یا شروع بهتر نسبت به دیگران در یک رقابت یا موقعیت.