معنی فارسی aband
B1رها شده، به حال خود گذاشته شده، مورد استفاده یا توجه قرار نگرفته است.
Something that has been left behind or abandoned; neglected.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
کشتی در بندر رها شد و فراموش شد.
مثال:
The ship was left to aband in the harbor, forgotten.
معنی(example):
ما یک اثر هنر رها شده را در بالای خانه پیدا کردیم.
مثال:
We found an aband piece of art hidden in the attic.
معنی فارسی کلمه aband
:
رها شده، به حال خود گذاشته شده، مورد استفاده یا توجه قرار نگرفته است.