معنی فارسی abandonedly
B1به طور رها شده، با احساس فراموشی یا نادیده گرفته شدن.
In a manner that expresses neglect or abandonment.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور رها شده به خیابان خالی نگاه کرد.
مثال:
She looked abandonedly at the empty street.
معنی(example):
آنها بهطور رها شده از کنار ساختمانهای متروکه عبور کردند.
مثال:
They walked abandonedly through the abandoned buildings.
معنی فارسی کلمه abandonedly
:
به طور رها شده، با احساس فراموشی یا نادیده گرفته شدن.