معنی فارسی abby
A1نام شخصی که به صورت غیررسمی برای ابی استفاده میشود.
A common feminine name, often a diminutive of Abigail.
- OTHER
example
معنی(example):
ابی دوست دارد با دوستانش فوتبال بازی کند.
مثال:
Abby loves to play soccer with her friends.
معنی(example):
همه ابی را به خاطر قلب مهربانش میشناسند.
مثال:
Everyone knows Abby for her kind heart.
معنی فارسی کلمه abby
:
نام شخصی که به صورت غیررسمی برای ابی استفاده میشود.