معنی فارسی aberrancy

B1

انحراف، حالتی که در آن رفتار یا ویژگی از مقدار معمول فاصله می‌گیرد.

An instance of being aberrant; abnormality.

example
معنی(example):

پژوهشگر بر روی انحرافی از برخی گونه‌ها تمرکز کرد.

مثال:

The researcher focused on the aberrancy of certain species.

معنی(example):

آنها انحراف در رفتار در بین گروه را مطالعه کردند.

مثال:

They studied the aberrancy in behavior among the group.

معنی فارسی کلمه aberrancy

: معنی aberrancy به فارسی

انحراف، حالتی که در آن رفتار یا ویژگی از مقدار معمول فاصله می‌گیرد.