معنی فارسی abhorrently
B1به شیوهای که باعث انزجار و نفرت میشود.
In a manner that is extremely repugnant or offensive.
- ADVERB
example
معنی(example):
او در مهمانی شام به طور انزجارآوری رفتار کرد.
مثال:
He behaved abhorrently at the dinner party.
معنی(example):
این عمل به عنوان غیر اخلاقی به شدت مورد انتقاد قرار گرفت.
مثال:
The practice was criticized as abhorrently unethical.
معنی فارسی کلمه abhorrently
:
به شیوهای که باعث انزجار و نفرت میشود.