معنی فارسی abib

B1

فصل تجدید حیات، مخصوصا به عنوان نمادی از بهار.

A term used to denote a season of renewal and growth.

example
معنی(example):

آب و هوا در فصل ابیب نشانه‌ای از تجدید بسیاری از فرهنگ‌ها بود.

مثال:

The abib was a season of renewal for many cultures.

معنی(example):

در برخی از سنت‌ها، ابیب ورود بهار را نشان می‌دهد.

مثال:

In some traditions, abib marks the arrival of spring.

معنی فارسی کلمه abib

: معنی abib به فارسی

فصل تجدید حیات، مخصوصا به عنوان نمادی از بهار.