معنی فارسی abjuratory

B2

مربوط به انصراف، به معنای رد کردن یا کنار گذاشتن یک عقیده یا باور.

Pertaining to or characterized by abjuration; expressing a rejection.

example
معنی(example):

صدای او لحن انصرافی را نشان می‌داد و جدیت او را بیان می‌کرد.

مثال:

The abjuratory tone in his voice indicated his seriousness.

معنی(example):

نظرات انصرافی او باعث شد تا همه در مورد مواضعشان دوباره فکر کنند.

مثال:

Her abjuratory remarks made everyone reconsider their positions.

معنی فارسی کلمه abjuratory

: معنی abjuratory به فارسی

مربوط به انصراف، به معنای رد کردن یا کنار گذاشتن یک عقیده یا باور.