معنی فارسی ablare
B1آب و یا دیگر مواد به شدت در حال حرکت و نواختن.
To emit a loud sound or to make a noise.
- VERB
example
معنی(example):
آلارمهای آتش به صدا درآمدند و وضعیت اضطراری را اعلام کردند.
مثال:
The fire alarms went ablare, signaling an emergency situation.
معنی(example):
Trumpetها شروع به نواختن کردند وقتی که رژه آغاز شد.
مثال:
The trumpets began to ablare as the parade started.
معنی فارسی کلمه ablare
:
آب و یا دیگر مواد به شدت در حال حرکت و نواختن.