معنی فارسی ablatitious

B1

مرتبط با عمل برداشتن یا از بین بردن بافت.

Related to the process of removal or destruction of tissue.

example
معنی(example):

روش‌های ابلاسیون در تکنیک‌های جراحی پیشرفته استفاده می‌شوند.

مثال:

Ablatitious methods are used in advanced surgical techniques.

معنی(example):

آنها استراتژی‌های آبلاسیونی را در آزمایش‌های بالینی مطالعه کردند.

مثال:

They studied ablatitious strategies in clinical trials.

معنی فارسی کلمه ablatitious

: معنی ablatitious به فارسی

مرتبط با عمل برداشتن یا از بین بردن بافت.