معنی فارسی ablutionary
B2وابسته به روشهای شستشو و پاکسازی، به ویژه در زمینههای مذهبی.
Relating to or denoting the washing of oneself, especially as a part of a religious observance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
روشهای آبکشی اغلب در آیینهای مذهبی مشاهده میشود.
مثال:
Ablutionary practices are often seen in religious rituals.
معنی(example):
او قبل از نماز آداب آبکشی را رعایت کرد.
مثال:
He followed ablutionary customs before the prayer.
معنی فارسی کلمه ablutionary
:
وابسته به روشهای شستشو و پاکسازی، به ویژه در زمینههای مذهبی.